۱۳۹۳ بهمن ۲۳, پنجشنبه




 قبل از صلیب
مقاله‏ایی در دو بخش. بخش اول:

شریک غمهای مسیح شدن

در نامۀ پولس رسول به ایمانداران شهر کولسیجمله‏ایی را میخوانیم که به مدت هزاران سال برای کلیسای مسیح هنوز سوال و شک ایجاد کرده است. بسیاری در خصوص ماهیت این جمله شک کرده و آن را به گونه‏ایی تفسیر میکنند که شنوندگان خود را در حیرت وامیدارند! اما آنچه که این جملۀ پولس قصد دارد به ما بگوید را نمیتوان کاملا منفک و جدا از باور و دیدگاه کلی پولس رسول به عیسای مسیح و کار شگفت انگیز او در تولد و مرگ و قیام او دید. جدای چنین برداشتی از سخن پولس رسول، نظر و برداشت ما از این ایه کاملا در خطا میباشد. به هر حال، در این جملۀ پولس رسول به کلیسای کولسیان میخوانیم:" الان از زحمتهای خود در راه شما شادی میکنم و نقصهای زحمات مسیح را در بدن خود به کمال میرسانم برای بدن او که کلیسا است."( کولسیان 1: 24) . خیلی‏ها به نادرستی اینگونه برداشت کرده‏اند که پولس در اینجا گویی میگوید زحمات و درد مسیح برای کفاره و پاک کردن گناهان ما کافی نبود پس من با " بدن خود به کمال میرسانم." این زمانی میتوانست درست باشد که ما سخن دیگری از پولس در خصوص برداشت کلی او با کار صلیب مسیح نمیدانستیم. او در تمامی نامه‏هایخود به این اشاره میکند که زحمت کشیدن در راه صلیب نه بخشی از کامل کردن رنج مسیح بلکه بخشی از راه در پی مسیح رفتن است. او در نامۀ خود به کلیسای غلاطیه مینویسد:" زیرا که من در بدن خود داغهای خداوند عیسی را دارم."( غلاطیان 6: 17) بعد ممکن است از خودتان بپرسید یعنی چه که من در بدن خود داغهای خداوند عیسی را دارم؟ در نامۀ خود به ایمانداران قرنتس میگوید:"بلکه در هر امری خود را ثابت میکنیم که خدام خدا هستیم؛ در صبر بسیار در زحمات در حاجات در تنگیها؛ در تازیانه‏ها در زندانها در فتنه‏ها درمحنتها در گرسنگی‏ها."( دوم قرنتیان 6: 4- 5 ) در نامۀ خود به ایمانداران روم هم ارث شدن با جلال مسیح را منوط بر هم رنج شدن با مسیح میداند: " و هر گاه فرزندانیم وارثان هم هستیم یعنی ورثۀخدا و هم ارث با مسیح اگر شریک مصیبتهای او هستیم."( رومیان 8: 17) در دوم قرنتیان درد و رنج صلیب را در توازن با تسلی و ارامش خود میداند. میخوانیم:" زیرا به اندازه‏‎ایی که دردهای مسیح در ما زیاد شود به همین قسم تسلی ما نیز بوسیلۀ مسیح میافزاید."( دوم قرنتیان 1: 5). در همین رساله کمی جلوتر میخوانیم که نه تنها درد وجفاها و داغ مسیح در پولس بود، بلکه او روزانه مسیح مصلوب را در خود حمل میکرد؛ زیرا پولس این را حیات مطلق میدانست:" پیوسته قتل عیسی خداوند را در جسد خود حمل میکنیم تا حیات عیسی هم در بدن ما ظاهر شود." ( دوم قرنتیان 4: 10) وقتی در رسالۀ رومیان قصد داشت تا از محبت ازلی یهوه در مسیح با ما سخن بگوید اینگونه نوشت که در تمام شرایط و در هر موقعیتی محبت مسیح از ما جدا نمیشود؛ سپس از مزمور یاد کرده و میگوید:"بخاطر تو تمام روز کشته و مثل گوسفندان ذبحی شمرده میشویم."( رومیان 8: 36).
وقتی این سخنان پولس رسول را با زندگی این رسول از زمان ایمان آوردن او به عیسای مسیح درجاده‏ایی به سوی دمشق تا زمانی که سر او از بدنش در روم جدا شد کنار هم میگذاریم، تازه درک میکنیم که پولس رسول در تمام طول ایمان مسیحی خود شهیدوار زندگی کرد. یعنی آنچه که عیسای مسیح از پیروان خود خواست. او فرمود:" اگر کسی بخواهد مرا پیروی کند میباید نفس خود را انکار نموده صلیب خود را هر روزه بر دارد و مرا متابعت کند."( لوقا 9: 23) سه جمله در این فرمایش بسیار برجسته است: اول:" اگر کسی بخواهد مرا پیروی کند." میخواهی مسیح را دنبال کنی؟ میخواهی مسیحی شوی؟ پس باید: شرط دوم:"نفس خود را انکار نموده." تمام خودت و امیال خودت و خواسته‏های خودت را ترک کنی. خودت را ترک کنی. سپس شرط سوم مطرح میشود:" صلیب خود را هر روزه بردارد." صلیب نشانۀ خفت و خواری کشیدن برای مسیح است. برای نام مسیح، نه برای گناهان و تنبیهات اعمال شرورانۀ خودمان. بلکه برای انجیل مسیح. آن هم نه فقط در روزی که تعمید میگیرید و احساس خوبی دارید. نه فردا. نه پس فردا. نه یکماه و نه یکسال. هر روزه. هر روزه تا کی؟ مسلما تا پایان عمر زمینی خودتان. خوب دقت کنید: عبارت " پیروی " در اول جمله با عبارت " متابعت " در آخر جمله کاملا در ارتباط هم هستند. پیروی ما از مسیح باید متابعت کردن از مسیح باشد. سپس در میان این دو فعل یعنی پیروی کردن و متابعت کردن، ما این فرمان را داریم:" میباید نفس خود را انکار نموده صلیب خود را هر روزه بر دارد." اکنون منظور پولس را در نامۀ کولسیان باید درک کنیم وقتی او میگوید:" الان از زحمتهای خود در راه شما شادی میکنم و نقصهای زحمات مسیح را در بدن خود به کمال میرسانم برای بدن او که کلیسا است." در واقع آنچه که پولس در این جمله میگوید، پیروی کردن از فرمان مسیح برای رنج کشیدن برای انجیل مسیح است زیرا او پولس قصد دارد تا از مسیح متابعت نماید.
خیلی از فرقه‏های مسیحی دوست دارند برای شنوندگان تازه ایمان خود برای جذب آنان به پیغام خود یا دیگر نیات و افکار خود، تنها ثمرات جلال مسیح را بشارت دهند، برکات، پیروزی، شفا، ثروت، کامیابی دروعده‏های مسیح. این دوستان خیلی تمایل دارند خیلی زود لیوان شیر خنک و عسل شیرین سرزمین موعود را به دهان شنوندگان خود بریزند، اما از تلاطم رود اردن و فتح اریحا سخنی نگویند! ما نمیتوانیم در شادی صلیب بعنوان کفارۀ گناهان و نجات خود مست شویم، اما رنج صلیب را نادیده بگیریم. نمیتوانیم مسیح مصلوب را بپرستیم، اما مسیح باغ جتسیمانی برای ما غریبه باشد. از تاج بر سر گذاشتن و در جلال بودن سخن بگوییم اما از حوله به کمر زدن و برای انجیل مسیح خفت کشیدن سخنی نگوییم.
 اما نکته بسیار حائز اهمیت اینجاست. این رنج و درد مسیح برای رهایی و رستگاری ما فقط از یک جمعه در ساعت نه صبح آغاز نشد که فقط تا ساعت سه بعد از ظهر طول بکشد. اگر الوهیت مسیح را پیش از آفرینش بدانیم که میدانیم، زیرا که او بود قبل از اینکه بودنی باشد، پس رنج و درد مسیح را برای رهایی ما را نیز نباید جدا از زمان الوهیت او بدانیم. مسیح با هابیل رنج کشید. مسیح با ابراهیم از کوه موریا بالا رفت و رنج کشید و مسیح با موسی بود وقتی موسی:" ذلیل بودن با قوم خدا راپسندیده‏تر داشت از آنکه لذت اندک زمان گناه را ببرد. و عار مسیح را دولتی بزرگتر از خزائن مصر پنداشت. زیرا که بسوی مجازات نظر میداشت."( عبرانیان 11: 25- 26). و نمونه‏های بارز دیگر در طول کتابمقدس که گواه بر این حضور رنج و درد مسیح برای انسان میباشد وجود دارد. پس میبینیم که مسیح در موسی و موسی در مسیح با هم در رنج رهایی قوم اسرائیل شریک بودند. زیرا تنها دلیل موجودیت مسیح، در صلیب مسیح نهفته است و به جز مرگ و قیام مسیح، عیسایی بنام مسیح یک افسانه و دروغ بیشتر نیست. و هر جا صلیب هست، درد و جفا و مصیبت آن نیز هست. از اینرو عیسای مسیح برای رهایی ما قبل از خلق شدن ما رنج کشید، برای ما در اضطراب و تشویق فرو رفت تا باغ جتسیمانی تا بر روی صلیب. تمام سه سال خدمت او، زمانی که جسم گرفت و به میان ما آمد، ذره ذرهگواه بر این رنج و درد مسیح میباشد، طرد شدن از جانب خانوادۀ خود. طرد شدن از مردم شهر خود.توهین‏ها و افتراهای زده شده به او. کم ایمانی شاگردان او. یوحنا چه زیبا این درد و رنج مسیح را در یک جمله برای ما میشکافد:" به نزد خاصان خود آمد و خاصانش او را نپذیرفتند."( یوحنا 1: 11) لوقا چه زیبا دل بغض گرفته و سنگین مسیح را در آخرین نگاه او به شهر اورشلیم قبل از اینکه برای آخرین بار وارد آن شود برای ما ثبت کرده است:" و چون نزدیک شده شهر را نظاره کرد بر آن گریانگشته"( لوقا 19: 41) و سنگین‏تر از هر چیز دیگری که بر جان و روح و جسم مسیح در این سی و سه سال سنگینی میکرد، بار گناهان انسان و لعنت و غضبی که از آن ما بود اما خدا آن را بر او ریخت.
پس اگر همین امروز در مصیبتی برای انجیل مسیح یا ایمان مسیحی خودت هستی، اگر راه دیگری نیست که پیاله از تو دور شود، اگر راه دیگری نیست که این خار از بدن تو جدا شود، بیاد مصیبتهای مسیح بیافت و در آن با قوت روح بمان، پیاله را تا به آخر بنوش و خار را تحمل کن  تا زمان رهایی فیض عظیم از راه برسد، زیرا میدانیم که ورای صلیب درد، صبح ظفرمند رستاخیز نهفته است.

بعد از صلیب
رستاخیز یافته در مسیح

اکنون که با هم به اهمیت شریک رنجهای مسیح شدن در زندگی مسیحی خودمان پی بردیم. و پی بردیم که بر بالای صلیب این گناهان و شرارت ما بود که بر مسیح ریخت و این زخمهای ما بود که بر او وارد شد. و همچنین پی بردیم که برای هر ایماندار مسیحی لازم است تا در شادمانی صلیب، رنجهای صلیب را فراموش نکند. اکنون از قبر تاریک دردها و رنجهای صلیب، به صبح ظفرمند رستاخیز میرسیم. در صلیب مسیح لعنت خدا ریخته شد. در صلیب هیچ چیز زیبایی وجود ندارد! هیچ چیز جذابی نیست! مرگ بر صلیب دردناکترین و موحش‏ترین نوع مرگ دورۀ خود بوده است. تمام آنچه که بر مسیح بر روی صلیب ریخت از آن ما بود. ما مستحق آن بودیم. و منظور من از ما، تمامی نسل آدم است. ما در صلیب شادی میکنیم زیرا صلیب تنها راه ما برای به حضور خدا رفتن است. ما صلیب را میپرستیم( نه شئی چوبی یا طلایی یا ...) زیرا بر آن خداوند ما مصلوب شد و با هر نگاهی به صلیب شفا پیدا میکنیم. همانطور که اسرائیل به مار برنجی موسی خیره شد و از مرگ نجات یافت. دقیقا به همین دلیل است که ما برای صلیب نوحه نمیخوانیم. بر سر خودمان نمیزنیم. صلیب پایان نیست. آغاز است. و آغاز همواره زیباست. آنچه که قبل از صلیب روی داد، پر از رنج و درد و آه و مصیبت است، آنچه اینسوی صلیب روی میدهد، پر از شادی و پیروزی و سعادت است. زیرا صلیب مسیح ما را در گناهانمان میکشد. رستاخیز مسیح ما را به حیات تازه برمیخیزاند. ما نه تنها صلیب خالی مسیح را ستایش میکنم زیرا بر آن خداوند ما برای گناهان ما کفاره شد؛ بلکه قبر خالی را نیز ستایش میکنیم زیرا همان خداوندی که برای گناهان ما مُرد، زنده شد، امروز زنده هست و تا به ابد زنده خواهد ماند.  
فصل 53 اشعیاء نبی بر هیچ مسیحی نباید نخوانده باقی مانده باشد. در این بخش از آیۀ 1 تا آیۀ 9 ما از اوج دردناک زندگی زمینی مسیح، صلیب دردناک او و مرگ موحش او میخوانیم. این قبل از صلیب است. اگر کلام خدا در این بخش با آیۀ 9 به پایان میرسید، میتوانیم بگوییم که سند زنده‏ایی از قیام مسیح از مرگ را بر طبق کتب عهد عتیق از دست داده‏ایم. اما خدا را شکر که اینگونه پایان نیافته است. برای همین بلافاصله پس از قبر تاریکی که عیسی را به مدت سه روز در خود دفن کرد در ایۀ 10 فصل 53 اشعیاء نبی به این سخن برمیخوریم:" اما خداوند را پسند آمد که او را مضروب نموده به دردها مبتلا سازد؛ چون جان او را قربانی گناه ساخت آنگاه ذریت خود را خواهد دید و عمر او دراز خواهد شد و مسرت خداوند در دست او میسر خواهد بود. ثمرۀ مشقت جان خویش را خواهد دید و سیر خواهد شد" همانطور که پولس رسول میگوید:" از این جهت خدا نیز او را به غایت سرافراز نمود و نامی را که فوق از جمیع نامها است بدو بخشید. تا بنام عیسی هر زانویی از آنچه در آسمان و بر زمین و زیر زمین است خم شود و هر زبانی اقرار کند که عیسی مسیح خداوند است."( فیلیپیان 2: 9-10)؛ تمام این امتیازاتی که عیسای مسیح از پدر بدست آورد زمانی از آن او گشت که از پدر اطاعت نمود، مقام الوهیت خود را در نزد او برای زمانی ترک نمود، برای گناه ما، گناه شد، رنج شد، مصلوب شد و مرد و دفن شد. چون عیسی اینگونه مطیع شد، عیسای مسیح به قوت پدر که همان قوت او بود از مرگ برخاست و پاداش عظیم دوران درد و رنج خود را از همان ازل، تا به ابد دریافت نمود. نویسندۀ رسالۀ عبرانیان همین را میگوید:" و او در ایام بشریت خود چونکه با فریاد شدید و اشکها نزد او که به رهانیدنش از موت قادر بود تضرع و دعای بسیار کرد و به سبب تقوای خویش مستجاب گردید."( عبرانیان 5: 7) البته اشتباه نکنید، مسیح در هر حالت خداوند بود. چه قبل از صلیب چه بر بالای صلیب و چه بعد از صلیب. الوهیت او در هر زمان ثابت ماند، زیرا او خداست. اما چون در قامت انسان در بین ما ظاهر شد، برای ما آن کاهن اعظم گشت که ازوسوسه‏های ما بی خبر نماند و برای ما نمونه ایی گشت تا به دنبال او گام برداریم.
آنچه باور و اندیشیدن به قبل از صلیب باید به ایماندار مسیحی بدهد، اوج کراهت گناهان اوست، زشتی آنان و خشم و عدالت و قدوسیت خدا؛ ماتم گرفتن بر گناهان است، زیرا این گناهان او بود که خداوند او را بر صلیب میخکوب نمود. آنچه باور و اندیشیدن قبل از صلیب به ایماندار مسیحی باید بدهد، راه باریک و دردناک زیستن مسیحی در این دنیای تاریک است. نور بودن در جایی که خورشیدهایدورغین تابان است و نمک بودن در جایی که صدهاذائقۀ چشایی وجود دارد و خیلی‏ها نمک نمیخورند چون برایشان خوب نیست!
آنچه باور و اندیشیدن بعد از صلیب باید به ایماندار مسیح بدهد، زیستن پیروزمند در مسیح است. زیستن در خلقت تازه. تمام آنچه مسیح در او ذخیره نموده است را برای یک زندگی مسیحی بکار بردن. دیگر گناه نباید لذتی داشته باشد. دیگر من نباید من باشد. دیگر زندگی من و مرگ من نباید در دست من باشد. اگر بخواهم یک مثال ساده بزنم: اگر بیرون آمدن از مصر باور قبل از صلیب باشد؛ زیستن در سرزمین موعود، باید باور بعد از صلیب است. در بین این راه، سرگردانی و گمشدگی هرگز توجیح پذیر نیست. اگر ایماندار مسیحی هستیم و هنوز در راه پیدا کردن راهی برای پاسخ به دردهای صلیب هستیم و هنوز در جستجوی یافتن پاسخ رنجهای انجیل و یا هنوز در بدن مرده و قیام نکرده به حیات تازه زندگی نمیکنیم، هنوز آن زایش تازه بدست نیامده است. آن زایشی که بدون آن هیچکس، یعنی هیچکس وارد ملکوت خدا نخواهد شد. ( یوحنا 3: 3)
ایماندارانی هستند که در دردهای صلیب مانده اند و زندگی مسیحی را هنوز در آه و افسوس طی میکنند. سرزمین موعود را در مسیح دیده و شنیده‏انداما شهامت این را در خود نمی بینند که آن را تصرف کنند. هنوز بهانه میگیرند. هنوز غر میزنند و هنوز روح خدا را رنجور ساخته و او را محدود میکنند. در مقابل ایماندارانی هم هستند که طوری زندگی میکنند که گویی هرگز مسیح بر صلیب نمرد و زجر نکشید. مدام از برکات صلیب سخن میگویند. مدام از شفا و پیروزی سخن میگویند. اما طوری برخورد میکنند که هنوز بوی کهنگی طبیعت قدیمی از قامت آنان تمام محیط را پر میکند!
 قبر خالی مسیح برای دنیا گواه صادقی بر قدرت خدایی مسیح بود و صحت و درستی کار صلیب؛ برای ما ترک کردن دنیای مرده‏گان و زیستن در حیاتی تازه و نوین. حیاتی جلال یافته. زیرا:" اگر بر مثال موت او متحد گشتیم هر آینه در قیامت وی نیز چنین خواهیم شد. زیرا اینرا میدانیم که انسانیت کهنۀ ما با او مصلوب شد تا جسد گناه معدوم گشته دیگر گناه را بندگی نکنیم." ( رومیان 6: 6- 7 )
پس اگر امروز در ایمان هستی و هنوز همان طبیعت قدیمی خودت را دنبال میکنی و نه خودت و نه دیگران تغییری را در تو بعنوان یک مسیحی نمیبینند، بدان که هنوز حیات عیسی در تو ظاهر نشده است.( دوم قرنتیان 4: 10) بدان که هنوز این را باور نکرده ایی که:" اگر کسی در مسیح باشد خلقت تازه ایست؛ چیزهای کهنه در گذشت( در صلیب مسیح) اینکه همه چیز تازه شده است( در قیام مسیح)."( دوم قرنتیان 5: 17) 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر